ـ نکتۀ اول این است كه رفتار اجتماعى و سبك زندگى، تابع تفسیر ما از زندگى است: هدف زندگى چیست؟ هر هدفى كه ما براى زندگى معین كنیم، براى خودمان ترسیم كنیم، به طور طبیعى، متناسب با خود، یك سبك زندگى به ما پیشنهاد می شود.
ـ بدون مكتب و بدون ایدئولوژى نمی توان یك تمدن را به وجود آورد؛ احتیاج به ایمان است. این تمدن داراى علم خواهد بود، داراى صنعت هم خواهد بود، داراى پیشرفت هم خواهد بود؛ و این مكتب، هدایت كننده و اداره كنندۀ همۀ اینها خواهد شد.
ـ آن كه مكتب توحید را مبناى كار خودش قرار می دهد، آن جامعه اى كه به دنبال توحید حركت می كند، همۀ این خیراتى را كه متوقف بر تمدن سازى است، به دست خواهد آورد؛ یك تمدن بزرگ و عمیق و ریشه دار خواهد ساخت و فكر و فرهنگِ خودش را در دنیا گسترش خواهد داد.
ـ امروز در محیطهاى روشنفكرى، كسانى هستند با شكلهاى گوناگون، با قد و قواره هاى گوناگون، اینها ما را از شعارهاى مكتبى برحذر می دارند؛ دوران اوج شعارهاى مكتبى را كه دهۀ 60 است، زیر سؤال می برند؛
امروز هم از تكرار شعارهاى مكتبى و شعارهاى انقلابى و اسلامى، خودشان واهمه دارند و می خواهند در دل دیگران واهمه بیندازند؛ می گویند آقا، هزینه دارد، دردسر دارد، تحریم دارد، تهدید دارد.
نگاه خوش بینانه این است كه بگوئیم اینها تاریخ نخوانده اند - البته نگاه هاى بدبینانه هم وجود دارد -
اینها اگر تاریخ خوانده بودند و اطلاع داشتند از سرگذشت و منشأ و مبدأ تمدنهائى كه وجود دارد و همین
تمدن مادى غرب كه امروز می خواهد دنیا را فتح تصرف كند و این حرف را نمی زدند. باید بگوئیم اینها
بى اطلاعند، تاریخ نخوانده اند.
نکتۀ دوم: سبک زندگی اسلامی و پرهیز از تقلید
ـ نكتۀ دومى در اینجا وجود دارد و آن این است كه ما براى ساختن این بخش از تمدن نوین اسلامى، بشدت باید از تقلید پرهیز كنیم؛ تقلید از آن كسانى كه سعى دارند روشهاى زندگى و سبك و سلوك زندگى را به ملتها تحمیل كنند.
ـ امروز مظهر كامل و تنها مظهر این زورگوئى و تحمیل، تمدن غربى است. نه اینكه ما بناى دشمنى با غرب و ستیزه گرى با غرب داشته باشیم - این حرف، ناشى از بررسى است – ستیزه گرى و دشمنىِ احساساتى نیست. بعضى بمجرد اینكه اسم غرب و تمدن غرب و شیوه هاى غرب و توطئۀ غرب و دشمنى غرب مى آید، حمل می كنند بر غرب ستیزى: آقا، شماها با غرب دشمنید. نه، ما با غرب پدركشتگىِ آنچنانى نداریم - البته پدركشتگى داریم! - غرض نداریم. این حرف، بررسى شده است.
ـ تقلید از غرب براى كشورهائى كه این تقلید را براى خودشان روا دانستند و عمل كردند، جز ضرر و فاجعه به بار نیاورده؛ حتّى آن كشورهایى كه به ظاهر به صنعتى و اختراعى و ثروتى هم رسیدند، اما مقلد بودند.
ـ علت این است كه فرهنگ غرب، یك فرهنگ مهاجم است. فرهنگ غرب، فرهنگ نابودكنندۀ فرهنگهاست. هرجا غربیها وارد شدند، فرهنگهاى بومى را نابود كردند، بنیانهاى اساسىِ اجتماعى را از بین بردند؛ تا آنجائى كه توانستند، تاریخ ملتها را تغییر دادند، زبان آنها را تغییر دادند، خط آنها را تغییر دادند.
ـ غربیها آنجائى كه توانستند، بنیانهاى فرهنگى و اعتقادى را از بین بردند.
ـ یكى از خصوصیات فرهنگ غربى، عادى سازى گناه است؛ گناه هاى جنسى را عادى می كنند. امروز این وضعیت در خود غرب به فضاحت كشیده شده؛ اول در انگلیس، بعد هم در بعضى از كشورهاى دیگر و آمریكا. این گناه بزرگِ همجنس بازى شده یك ارزش! به فلان سیاستمدار اعتراض می كنند كه چرا او با همجنس بازى مخالف است، یا با همجنس بازها مخالف است!
ـ یكى از نكاتى كه باید در مواجهۀ با دنیاى غرب كاملاً به آن توجه داشت، عامل و ابزار هنرى است كه در اختیار غربیهاست. اینها از هنر حداكثر استفاده را كرده اند براى ترویج این فرهنگ غلط و منحط و هویت سوز؛ بخصوص از هنرهاى نمایشى، بخصوص از سینما حداكثر استفاده را كرده اند.
ـ اینها به صورت پروژه اى یك ملت را تحت مطالعه قرار می دهند، نقاط ضعفش را پیدا می كنند، از روان شناس و جامعه شناس و مورخ و هنرمند و اینها استفاده می كنند، راههاى تسلط بر این ملت را پیدا می كنند؛ بعد به فیلمساز، به فلان بنگاه هنرى در هالیوود سفارش می كنند كه بسازد و می سازد.