مشکلات جوانان امروز چیست؟
مشکلات جوانان امروز چیست؟
تفكر جمعی و شعور سیاسی مردم تحت تاثیرموجی از اطلاعات گوناگون روز به روز متحولشده، چیزی كه در كمتر جای دنیا اتفاق میافتد.بهتر است بگوییم مردم هیچكجای دنیا تا ایناندازه سیاسی نیستند…سیاست و دانش تجزیه وتحلیل آن خاص، «انتواگتوئلها» یا به قولخودمانیتر، روشنفكران و خواص است… امامردم خوب میدانند كه چه طور باید خوبزندگی كرد… و دولت و نهادهای مدنی برای اینمهم ارزش فوقالعادهای قائلند وسرمایهگذاریهای هنگفتی میكنند.نگاهی به كمپهای كار و مناطق مختلفسكونت مهاجران ایرانی در برخی كشورهایاروپایی گاه آنقدر تامل برانگیز و اثرگذار استكه نمیتوان آنرا نادیده گرفت.جوانان و گاه نوجوانانی با آرزوی دستیابی به«مدینه فاضله» بار سفر میبندند و با سختی وتحمل مصائب مختلف راهی سرزمینهای موعودمیشوند…طی مسیر اغلب با عبور از مرزهایخاكی با پای پیاده و یا سواره و در شرایط قاچاق وپنهانی صورت میگیرد… آنها با دلی پر از امیدمیروند تا آنچه را كه میخواهند و نمیتوانند درخانه پدری و سرزمین مادری بیابند، در سرزمیناجنبی جستجو كنند.بسیاری شان از این كه بعد از گرفتن مدركدانشگاهی مجبور باشند كارآموزی كرده و یا ازصفر شروع كنند خوششان نمیآید…خیلیها كهخوش باورترند، خیال میكنند از گرد راه دانشگاهكه فارغ آیند حتما با مدرك لیسانس وفوقلیسانس هر جا بروند رییسشان میكنند وبرج، به برج هم پاداش و حقوق نیم میلیونی بایدبگیرند…اما این روزها خیلیها به این حقیقتغیرقابل انكار پی بردهاند، در شرایطی كه دریافتمدرك فوق لیسانس ظرف سالهای اخیر بسیارآسان شده است…آن كس كه پول دارد و كمیهم تلاش كند، راحت میتواند خود را بالاتربكشد و پست بهتری برای آینده خود در خیالاتشتصور كند. با این همه چند صباحی كه از فارغ التحصیلیمیگذرد… این باور كه دستیابی به عرصهایمناسب برای فعالیت و ورود به بازار كار، متعلق بهاز ما بهتران است. چه كسی باور میكند در سرزمینی كه نفت وزمین بسیار و معادن كشف نشده و امكانات وسیعیهست تا همه جوانانش فرصت و شانس یكزندگی خوب را به محك تجربه گذارند، آب ازآب تكان نمیخورد وقتی از نخبگان والمپیادیها گرفته تا بچههایی با استعدادها وتواناییهای مختلف میروند، تا آنچه در چنتهدارند در دیاری دیگر به منصه ظهور درآورند. دو سه سال پیش وقتی برای انجام پروژهپایاننامه با استاد راهنمایم قرار میگذاشتم…اوپنج شماره تماس مختلف به من داد كه هر كداممتعلق به جایی بود…همان موقع با خودم فكر كردم عجب آدمفعال و پركاری، مگر میشود به همه این كارهارسید. ساعتی كه برای ملاقات با او به دفتر كارشدر یكی از سازمانها رفتم، پلاك بالای در نشانگرآن بود كه آقای دكتر…مدیر عامل آن سازماناست. تا حدی خجالت زده بودم كه مزاحم وقتاستاد شدهام… بعد كه به اتاقكار ایشان هدایتشدم. منشی دفترشان توضیح داد، چند دقیقهدیگر آقای دكتر جلسهشان تمام میشود. حدود۲۰ دقیقه معطل شدم. پس از خاتمه جلسه،چهرههای آشنایی از چند سازمان و نهاد دیگر راكه به دلیل حرفهام از نزدیك با آنها مصاحبهداشتم، از اتاق آقای دكتر بیرون آمدند، بعدمتوجه شدم این مجموعه خودشان یك شركت وانجمن فرهنگی تشكیل دادهاند كه اتفاقا استاد منمدیر آن شركت است و جلسه ماهیانهشان در اتاقكنفرانس آقای مدیرعامل تشكیل میشود و البتهخرج پذیرایی آقایان هم برعهده سازمان متبوعآقای مدیرعامل است. دو روز بعد، قرار دیگری با هم داشتیم در یكیاز سازمانهای فرهنگی و چند رو زبعد نشستن دریكی از دفاتر رسانهای كه در اولی استاد راهنمایمن مشاور مدیرعامل و در دومی مدیرمسئولتحریریه بود. از او پرسیدم، امكانش هست در یكیاز این نهادهای تحت خدمت، جای كاری برایمن وجود داشته باشد. او گفت، متاسفانه اینروزها كار محدود است و متقاضی زیاد، اما تلاشمرا میكنم و اگر خبری شد، حتما خبرت میكنم. البته هیچ وقت از آن استاد محترم خبری نشدو من بالاخره پایان نامهام را دفاع كردم. «شیوا چادر شب فروش» فارغ التحصیلرشته تغزی، كه اخیرا از طریق اینترنت توانستهبرای ادامه تحصیل و كا در دانشگاه «مكگیل»كانادا پذیرش دریافت كند، در این باره میگوید:روزی كه با رتبه خوب در این رشته قبول شدمواقعا با علاقه تمام سعی كردم به طور همزمان دریكی دو كارخانه محصولات غذایی كه آشنایانیداشتم كارآموزی كنم و تصور میكردم بعد ازكارآموزی، جذب همانجاها میشوم، اما چونمتاسفانه آشنایان من پارتیهای وزینی نبودند،نتوانستم علیرغم داشتن سابقه كار و مدرك لیسانسمشغول شوم، بعد برای مدتی سعی كردم اینجا وآنجا همچنان به عنوان كارآموز مشغول شوم، كهالبته هر كدام شش ماه بیشتر دوام نداشت،دستآخر، منشیگری یك شركت پخش موادغذایی را به من پیشنهاد كردند كه گفتم این چهربطی به تحصیلم دارد؟…گفتند فعلا همین است،مدتی سعی كردم به دلیل علاقه زیاد و تواناییامدر ترجمه یكی دو كتاب رشته تحصیلیام راترجمه كنم، اما باز هم برای یافتن یك ناشر وحمایتكننده با مشكل مواجه شدم.
«فرید صباحی» فارغ التحصیل رشته ارتباطاتمیگوید: از ابتدای تحصیل در چند نشریه مشغولبودم، چون نشریات هیچ كدام حقوق ثابت یا بیمهنداشتند… یكی دو تای آن كه تعطیل شد، كاریدر یكی از شركتهای تبلیغاتی به من پیشنهاد شدو همزمان، بازهم بهخاطر درآمد اندك مجبورشدم در اداره پست بهصورت روزمزد فعالیتكنم. خیلی از همكارانم كه در آنجا روزمزدی كارمیكردند، مجبور بودند بهخاطر دادن آمار بالا ودریافت پورسانت و مزد بیشتر از كار بدزدند.چون كار دیگری نداشتند…در چنین شرایطینوشتن گزارش و مطلب و دنبال سوژه رفتن وتحقیق كردن واقعا مشكل بود. بدتر از همه آن بودكه اغلب اینطرف و آنطرف در بعضی سازمانهاو ادارات با برخی از همكلاسیهایم كه اتفاقاپارتی ویژهای داشتند، برخورد میكردم كه برمسند چند شغل كلیدی تكیه زدهاند در حالیكهسوادشان از بقیه گاه نه تنها بیشتر نبود، بلكه كمترهم بود. به نظر این درد بزرگیست كه آدم تمام آنچهرا كه باید، برای رسیدن به موفقیت در خود جمعآورد، اما امكان استفاده از آن هرگز مهیا نشود.وقتی به هر دری میزنی آنچه میخواهینمییابی، كم كم اعتماد به نفست را از دستمیدهی… در یكی از همین جاهایی كه مشغولبودم، خودم میدیدم كه چگونه جوانانتحصیلكرده و ماهر به كار، به خاطر بستن قرار دادقطعی و دریافت چند هزار تومان بیشتر زیر آبیكدیگر را میزدند و یا تن به برخی رویههایغیراخلاقی میسپردند.«دكتر عنایت ا…میرورزنده» جامعه شناس وفارغ التحصیل دانشگاه «كالیفرنیا» طی مصاحبهایدر خصوص مشكلات و مصائب جوانان امروزمیگوید: نهادهای اجتماعی همانگونه درشكلگیری شخصیت و آرمانگرایی نوجوانان وجوانان موثرند كه خانواده و نهاد آموزش وپرورش و از آنجایی كه هنوز در كشورما همهخانوادهها به آن بالندگی و تفكر كافی در شناختروانكاوانه با فرزندان خود دست نیافتهاند وهمچنان نیازمند تعلیمات ویژهاند، این مهم بردوش نهاد آموزش و پرورش است. آموزش و پرورش وقتی میتواند به ترتیبنسلی توانا، مبتكر و خلاق، اهتمام ورزد كه ازیگانگی آراء و یكپارچهگی رویه سود برده وقوانین وضع كند كه خالق نسلی نمونه شود.ریختن مجموعهای از اطلاعات مختلف و گاهبیاستفاده در ذهن بچهها و دادن و اعمالراهكارهای جورواجور و پیاده سازی نظامهایرنگارنگ گاه حتی طی دو سال پیاپی بدون كاركارشناسانه و نظرسنجی و تحقیق تنها موجب ازهمپاشیدگی نظام فكری نسلها و گاه افراد یكرده یا نسل میشود. بازآموزی و طراحی به روزهمیشه و در همه جای دنیا مرسوم است، اما شیوهآموزش در غالب نظامهای آموزشی چیزینیست كه ناگهان هر سال مورد تغییر و تحول قرارگیرد. وی همچنین میافزاید: داشتن آموزشخوب، فراگیری فنون، برای به دستآوردن كار ودرآمد مناسب مجموعهای ست كه منجر به كسبو احیای اعتماد به نفس در جوانان میشود. اینجوانان، همانهایی هستند كه آن طرف مرزهایاین كشور، در بسیاری از موارد، جایگاهها ومقامات عالی در خور توجهی به دست آوردهاند.چندی پیش، در میان یكی از مقالات روزنامه،توجهم به مقالهای درباره تهیه یك فنجان چای دركره جلب شد، كه نویسنده آن از نزدیك با سفر بهكشور كره تحقیق نسبتا جالبی درباره مراسم تهیهچای در كره و مقایسه آن در برخی شرایطاقتصادی و تصمیمگیریهای داخلی ایران كردهو در پایان با حضور در یكی از جلسات، در یكی ازشركتهای به نام كرهای، شاهد سخنرانی مدیرجوان آنجا بوده، كه از برنامه های آینده اینشركت گفته و در پرسش نویسنده از وی درخصوص چگونگی دستیابی به این برنامههایآرمانی بالبخند و بسیار جدی پاسخ میدهد، اگرغیر از این اتفاق بیفتد بر اساس رسم، خود را ازبالای ساختمان شركت به زیر پرتاب میكند.كاری كه چندی پیش برای یكی از مدیران شركتمعروف كرهای اتفاق افتاد. مطمئنا اگر چین میلیاردی میتواند بازارهایجهان را با نیروی انسانی جوان ماهر خود فتح كندو اقتصاد دنیا را بلرزاند، آیا ایران، با وجودجمعیت بیش از۶۰درصدی جوان كه روز به روزنیز متخصصتر میشود، از عهده این مهمبرنمیآید ما در كشورمان، پول داریم، نیروی انسانیداریم، اما «مدیریت» نداریم، نفت از ۱۰دلار به۵۰ دلار میرسد، اما هیچ اتفاقی در وضع اقتصادمردم نمیافتد، به خصوص جوانانی كه به دنبالكار، مسكن و ازدواج هستند. ما زمین داریم،كشاورز داریم، اما میوهها در باغها به قیمت ارزانخریده میشود و در شهرهای بزرگ به قیمت بالافروخته میشود. به نظر شما راز این موضوع درچیست؟ عدم مدیریت صحیح و اگر هم مدیریتیباشد، یك مدیریت سنتی و بومی است و همین امرباعث شده كه جوانان به مدیران گذشته بی اعتمادشوند و از طرفی مسئولین با تجربه هم به جواناعتماد چندان ندارند تا امور را به دست آنانبدهند، شاید همین امر باعث شده كه طیسالهای اخیر، بیشتر پستها در دست عدهایخاص بوده و دست به دست شده است. شایدسنتی فكر كردن مدیران گذشته كشور و عدماعتماد به جوانان، راز موضوع یاد شده بود، پسباید به این جوانان اعتماد كرد و این جوانان رادرك كرد، جوانان این مرز و بوم اعتقاد دارند كهما نسل سومیها، را یك جوان بهتر درك میكند وزمانی كه این جوان، مدیر هم باشد، نسل سومجوان را بهتر درك میكند و جوان هم این مدیرنسل سومی را به همان شكل درك میكند،بههرحال باید مشكلات جوان را حل كرد و چهبهتر كه مشكل جوانان را مدیران جوان حل كنند.